TED مجموعه کنفرانسهای بسیار محبوبی است که با شعار ایدههایی با ارزش گسترش به سرعت رشد کردند و در حال حاضر به شناختهشدهترین همایشها در سراسر جهان تبدیل شدهاند. ارائههای بیل کلینتون، جین گودال، لری پیج و بسیاری دیگر در TED جایزه نوبل را به خود اختصاص دادهاند. ما تعدادی از این سخنرانیها را برای کارآفرینان باارزش دانسته و چکیدهای از آنها را در این مقاله جمعآوری کردهایم.
ما عاشقانه بر این باوریم که ایدههای جدید نگرشها، زندگی و در نهایت جهان را تغییر خواهند داد.
روری ساترلند: تاثیر ارزشهای نمادین و ادراکی در حل مسائل و مشکلات
روی ساترلند معاون بزرگترین آژانس بازاریابی و تبلیغات جهان Mather& oglivy در این سخنرانی به نقش ارزشهای نمادین در حل مسائل و مشکلاتی که در سازمان و حتی جامعه به وجود میآید اشاره میکند. وی گفت کارآفرینان با مطالعه اقتصاد رفتاری درسهای بسیار زیادی را یاد خواهند گرفت زیرا اکثر مشکلات و مسائلی که با آنها روبرو میشویم به جای تغییر حقیقت به سادگی با تغییر ادراکات و احساسات حل میشوند. به عنوان مثال در سال ۱۸۱۲ در پروسیا برای جمعآوری کمک در جنگ با فرانسه، از ثروتمندان خواسته شد تا تمام جواهرات خود را بدهند و در عوض جواهراتی از چدن دریافت کنند. در آن زمان در پروسیا مردم باارزشترین چیزی که میتوانستند داشته باشند جواهرات چدنی بود در حالی که این فقط ادراک مردم بود. بنابراین طلا به خودی خود واقعا ارزشمند نیست، این ارزش نمادینی است که انسانها به آن میدهند.
نتیجه اول: ایجاد تغییر در ارزشهای ادراکی میتواند به اندازهی تغییر در واقعیتها وگاهی حتی موثرتر و کمهزینهتر از آن باشد و تصمیمگیریهای خرید را بسیار تحت تاثیر قرار دهند.
سایمون سینک: چگونگی الهام بخش شدن رهبران بزرگ
سایمون سینک یکی از اساتید برتر ارتباطات استراتژیک دانشگاه کلمبیا است. براساس نظریه وی تمام رهبران بزرگ و سازمانهای موفق از یک الگوی مشخصی استفاده میکنند که این الگو دقیقا برعکس الگوی سازمانهای ناموفق است. او دایره طلایی را معرفی کرده و معتقد است این دایره به سادگی بیان میکند که چرا برخی از رهبران میتوانند الهامبخش باشند و برخی دیگر نمیتوانند. چرا؟ چگونه؟ چهچیز؟
براساس این نظریه همه سازمانها میدانند که چه میکنند، برخی از این سازمانها همچنین میدانند چگونه این کارها را انجام دهند، اما تعداد بسیار محدودی از سازمانها هستند که واقعا میدانند چرا این کارها را انجام میدهند، هدف و باورشان چیست؟ او میگوید دلیل موفقیت رهبران الهامبخش این است که آنها در ارتباطاتشان از سمت مبهمترین مسائل به سمت بدیهیات حرکت میکنند. آنها در ابتدا دلیل وجودی خود را بیان میکنند سپس به سمت بیرونی این دایره حرکت میکنند.
نتیجه دوم: مردم کار شما را نمیخرند، آنها چرایی کار شما را میخرند.
تیم هاروارد: آزمون و خطا دلیل موفقیت سیستمهای پیچیده
تیم هاروارد میگوید همواره توهم حقانیت را در بسیاری از اطرافیان خود مشاهده میکنیم، همهی افرادی که تصور میکنند میدانند دنیا چگونه کار میکند. درحالیکه هیچکس نمیداند و حتی نمیخواهد بداند این سیستم پیچیده چگونه کار میکند.
ما میتوانیم مسائل پیچیده این جهان را حل کنیم، اما برای حل این مسائل پیچیده باید از سادهسازی و تکنیکهای بهتری استفاده کنیم. او میگوید تمام سیستمهای پیچیدهی دنیا با آزمون و خطا ساخته شدهاند و روی این مورد به قدری اطمینان دارد که میگوید یک سیستم پیچیده به من نشان دهید تا به شما ثابت کنم که با آزمون و خطا ساخته شده است.
سپس او میگوید درست است که اهمیت آزمون و خطا یک چیز بدیهی است اما تا زمانی که آموزش و پرورش به کودکان آموزش ندهند که مسائلی وجود دارد که جواب مشخصی ندارند و یا اگر کسی جواب سوالی را ندانست تنبل یا بیمسئولیت نیست و تا زمانیکه در شعار سیاستمداران به جای جمله “من اصلاح میکنم” جمله “من آنقدر تلاش میکنم تا اصلاح کنم” نباشد به تکرار این موضوع خواهم پرداخت. در آخر او از کارآفرینان میخواهد تصور حقانیت را از بین ببرند و تصادفی بودن اتفاقات و تصورات را بپذیرند.
نتیجه سوم: سیستمهای پیچیدهای که موفق هستند با آزمون و خطا ساخته شدهاند.
دن آریلی: تاثیر پیشفرضها در تصمیمگیریهای غیرمنطقی
دن آریلی اقتصاددان رفتاری در این سخنرانیاش در مورد اینکه چگونه برخی مسائل میتواند در تصمیمگیریهای غیرمنطقی مردم تاثیر بگذارند صحبت میکند. او گفت انسانها واقعا ترجیحات خود را نمیشناسند و به همین دلیل بسیاری از عوامل بیرونی بر ترجیحات آنها تاثیر میگذارد.
به عنوان مثال او در یکی از تحقیقاتش سه گزینه را به دانشجویان MIT نشان میدهد: الف) اشتراک آنلاین با ۵۹ دلار، ب) اشتراک چاپی با ۱۲۵ دلار، ج) اشتراک آنلاین و چاپی در ازای ۱۲۵ دلار ؛ و از آنها میخواهد تا یکی از گزینهها را انتخاب کنند، اکثریت دانشجویان گزینه سوم را انتخاب کردند. سپس وی گزینه دوم را حذف کرد و دوباره از دانشجویان خواست تا یکی از گزینهها را انتخاب کنند و اینبار گزینهی سوم محبوبیت خود را از دست داد و گزینه اول محبوبترین شد. در واقع گزینه دوم برای کسی که بدان نیازمند بود گزینه بیکاربردی نبود، اما وجود گزینه دوم باعث میشد گزینه سوم فوقالعادهتر به نظر برسد.
نتیجه چهارم: عوامل بیرونی مانند پیشفرضها حصاری به دور ذهن انسان کشیده و از تصمیمهای منطقی وی جلوگیری میکنند.
دن پینک: پازلهای انگیزه
دن پینک صحبتهای خود را با معرفی مسئلهی شمع آغاز کرد، در این مسئله فردی را با یک شمع و کبریت و چند پونز داخل جعبه به یک اتاق میفرستند و از وی میخواهند تا شمع را روشن کند بدون اینکه پارافین روی زمین بریزد، معمولا بعد از ۵ تا ۱۰ دقیقه فرد جواب مسئله را پیدا میکند. نکتهی کلیدی این است که همه جعبه را فقط به عنوان ظرف پونز نگاه میکنند اما آن میتواند قابلیت دیگری هم داشته باشد(شمع میتوانست داخل این جعبه قرار داده شود.)
سپس آزمایش پیچیدهتر مسئلهی شمع را مطرح کرد که اثر مشوقها روی افراد را بیان میکند. در این آزمایش افراد را به دو گروه تقسیم کردند و به گروه اول همان سوال مطرح شد و به آنها گفتند که میخواهند متوسط زمان حل مسئله را محاسبه کنند، اما به گروه دوم علاوه بر آن وعدهی پاداش نیز داده شد که در صورتی که سریعتر مسئله را حل کنند جایزه خواهند گرفت؛ برخلاف انتظار گروه دوم کارایی کمتری از خود نشان دادند.
آزمایش سومی هم طرح شد و درآن مسئله را کمی تغییر دادند و پونزها را از جعبه خارج کردند. در این آزمایش گروه دوم کارایی بهتری ارائه کرد و سریعتر به جواب رسید.
دن پینک میگوید مشوقها تنها زمانی موثر هستند که یک کار باقاعده در حال انجام باشد، زیرا مشوقها ذهن را متمرکز و محدود میکنند بنابراین فرد میداند که باید سریعا این کار را انجام دهد. اما زمانیکه نیاز به خلاقیت باشد مشوقها کارایی را بدتر میکنند چون مشوقها زاویه دید افراد را محدود میکنند و جلوی خلاقیت را میگیرند.
بنابراین برایاینکه از این وضع اقتصادی خارج شویم راه حل این است که دیگر افراد را با مشوقها تشویق و یا با چماق تیز تهدید نکنیم بلکه باید از انگیزش ذهنی استفاده کنیم و همچنین کارها را به خاطر اینکه از آن لذت میبریم انجام دهیم و در این راه از سه عنصر خودمختاری(Autonomy)، تسلط(Mastery) و هدف(purpose) استفاده کنیم.
نتیجه پنجم: باید کارهایی را انجام دهیم که دوست داریم، از آنها لذت میبریم و از انجام آنها احساس خوبی داریم.
ریچارد سنت جان: ۸ راز موفقیت
سخنرانی کوتاه و جذاب ریچارد سنت جان مربوط به ۸ راز موفقیتش میباشد:
اولین عامل موفقیت از نظر ریچارد اشتیاق است، افراد موفق کاری را که انجام میدهند دوست دارند و برای پول آن کار را انجام نمیدهند اما در نهایت پول نیز به دست میآورند.
مورد دوم انجام کارهای لذتبخش است. روپرت مرداک سرمایهدار آمریکایی میگوید: کار کلا سخت است اما به هنگام کار بسیار به من خوش میگذرد. در حقیقت افراد موفق از کار خود بسیار لذت میبرند.
تمرین، تمرین، تمرین: ریچارد میگوید افراد با تمرین به مهارتهای بسیاری دست پیدا میکنند و همچنین الکس گاردن در این رابطه میگوید موفقیت در کار یک فرمول جادویی ندارد و آن وابسته به تمرین، تمرین و تمرین است.
مورد چهارم تمرکز روی یک کارِ مشخص است. ریچارد گفت نورمن جویسین کارگردان محبوب به من گفت: افراد موفق همواره روی یک موضوع متمرکز هستند.
خودتان را هل دهید. افراد موفق همواره از ارادهی قوی برخوردار هستند و از تردید و خجالت دوری میکنند. افراد موفق از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و این کار آنها را به سمت جلو هدایت میکند.
ششم، خدمات ارائه دهید. از عوامل دیگری که در موفقیت موثر هستند، ارائهی خدمات ارزشمند است. برای اینکه فرد موفقی شوید باید بتوانید خدمات ارزشمندی ارائه دهید.
هفتم: داشتن ایدهی خوب، بیل گیتس میگوید من فقط یک ایده داشتم راهاندازی شرکت نرمافزاری ریزکامپیوترها- ریچارد جان سنت میگوید ایده هرگز جادوی خلاقیت نیست بلکه فقط انجام دادن کارهای ساده است.
و اما مورد هشتم سماجت وپشتکار است. افراد موفق در مقابل شکستها مقاومت میکنند و همواره در کارشان پشتکار دارند.
نتیجه ششم: افراد موفق ویژگیهایی دارند که برای موفقیت باید سعی کنیم آنها را در خود تقویت کنیم.
کامرون هرولد: بیایید کودکانمان را به کارآفرینانی موفق تبدیل کنیم
کامرون هرولد در سخنرانی خود در مورد کودکان و اینکه چگونه میتوان استعداد کارآفرینی را در آنها تقویت کرد، صحبت میکند. وی گفت در دوران کودکی ما تصورات و رویاهایی داریم که به طرق مختلف در همان دوران کودکی نابود میشوند. ما از همان ابتدای کودکی یاد میگیریم تمرکز کنیم، درس بخوانیم و دکتر، مهندس و یا وکیل شویم.
او میگوید در دوران کودکیاش یک سخنرانی در سطح شهر را برنده شد، اما آن زمان کسی پیدا نشد تا بگوید این کودک استعداد سخنرانی دارد و او را به خاطر این استعدادش پرورش دهیم، بلکه همواره به دنبال این بودند تا روی درسهای مدرسه بهتر تمرکز کنم.
کامرون هرولد میگوید ما از همان ابتدا عادات غلطی را به کودکانمان آموزش میدهیم، ما همواره به آنها یاد میدهیم تا به انتظار حقوق ثابت باشند. به عنوان مثال دادن پول توجیبی همین حس را در آنها ایجاد میکند.
او میگوید به گمان من، به جای اینکه ماهی را بگیریم و به دست کودکانمان دهیم باید تلاش کنیم تا ماهیگیری را به آنها یاد دهیم. اگر بتوانیم کودکانی را که دارای استعداد کارآفرینی هستند پیدا کنیم و به آنها یاد دهیم که چگونه کارآفرین خوبی باشند میتوانیم آیندهی بسیار خوبی بسازیم.
نتیجه هفتم: ویژگیهای کارآفرینی از قبیل رهبری، دروننگری، نتیجهگرایی، استمرار و غیره باید از همان ابتدا در کودکان تقویت شوند.
بسیار عالی.
همیشه بهترین و ساده ترین راه برای موفقیت بررسی رفتار و طرز تفکر انسانهای موفق بوده و هست…
سلام
خیلی دوست دارم که با شما تماس داشته باشم
آیا آدرس تلگرام یا واتساپ یا اینستاگرام دارید بدهید
با سپاس