اگر مشکلات راه اندازی یک استارتاپ را بخواهیم بشماریم به نظرم بزرگترین مشکلی که نیاز به آمادگی روانی زیادی دارد نحوه مقابله مخالفت های خانواده است. دوستانی که در عرصه راه اندازی استارتآپ های حوزه وب و موبایل و سایر تکنولوژی های جدید فعالیت می کنند شاید بیشتر با این درد آشنا باشند. شاید شما هم بارها نیش و کنایه های پدر و مادرتان را چشیده باشید چون هیچ وقت نتوانستید آنها را توجیه کنید که دقیقا چه کاری می خواهید بکنید.
اگر شما با این درد آشنا نیستید بهتر است ادامه متن را نخوانید و بروید به ادامه کارتان بپردازید چون این متن برای کسانی است که هر روز با پدرمادرشان سروکله میزنند. در این متن سعی کرده ام دیدگاهی از چرایی بروز این مشکل ارائه کنم.
مدتی است مشغول مطالعه کتاب هوش مالی رابرت کیوساکی هستم، کیوساکی در این کتاب افراد را به چهار دسته تقسیم می کند که ابتدا بهتر است نگاهی به این تقسیم بندی داشته باشید:
دسته اول کارمندان هستند مثل کارمندان بانک، معلم ها، کارمندان اداره های دولتی، اساتید دانشگاه و همه افرادی که برای دیگران کار میکنند.
دسته دوم افراد با شغل های آزاد هستند، دکترها، مغازه دارها و صاحبان شرکت های کوچک
دسته سوم افرادی با شغل آزاد هستند که صاحبان شرکت های بزرگ محسوب می شوند و به نوعی کارآفرین هستند.
دسته چهارم سرمایه گذاران هستند و پول های زیادی دارند که با سرمایه گذاری روی پروژه های مختلف، پول خود را بیشتر می کنند.
کیوساکی پس از کلی مقدمه چینی توضیح می دهد که افراد گروه های ۱ و ۲ نیاز چندانی به هوش مالی ندارند ولی افراد گروه های ۳ و ۴ نیاز شدیدی به هوش مالی دارند و پس از این توضیحات شروع به ارائه راه حل هایی برای افزایش هوش مالی می کند که خودش بحث مفصلی است.
نکته جالب اینجاست که هر دسته معمولا فقط می تواند دسته بالاتر از خود را ببیند و معمولا آرزوی دیرینه هر فرد این است که به دسته بالاتر از خودش برسد مثلا یک معلم معمولا یک دکتر را موفق ترین فرد می داند.
حال با یک نگاه کلی به جامعه خودمان می توانید به سادگی تشخیص دهید که اکثریت نسلی که اکنون پدر ومادرهای نسل جوان را تشکیل می دهند در کدام یک از این دسته ها قرار دارند. به نظر من که بیشتر پدر ومادر های ما در دسته اول هستند و علت آن فراهم نبودن شرایط اقتصادی در دهه پنجاه و شصت بود که فرهنگ کارآفرینی وجود نداشت و نخبگان جامعه معمولا به سوی معلمی و کارمندی هدایت می شدند و کارمند بودن یک ایده آل شغلی بود. رابرت کیوساکی اشاره می کند که افراد گروه های ۱ و ۲ برای پولی که میگیرند کار می کنند و کار کردن به صورت رایگان برای چند سال در ماهیت احساسی و حرفه ای آنها نمی گنجد. در صورتی که افرادی که در گروه های ۳ و ۴ قرار می گیرند حاضرند مجانی کار کنند در حالی که درک این مفهوم برای بسیاری از افراد دشوار است.
کیوساکی ویژگی های افراد دارای هوش مالی ( گروه ۳ و ۴ ) را بر می شمرد و اشاره می کند که این افراد برای افزایش دارایی ها تلاش می کنند در حالی که افراد دارای هوش مالی پایین ( دسته ۱ و ۲) برای افزایش پول و درآمد کار می کنند و فکر می کنند که با بیشتر کار کردن و سخت کار کردن و پس انداز کردن می توانند پولدار شوند در حالی که اشتباه می کنند چون هیچ وقت دارایی هایی به دست نمی آورند که برای آنها پول تولید کند.
اگر پدر مادر شما هم جزء گروه های ۱ و ۲ هستند پس بسیار منطقی است که درکی از شما که می خواهید در گروه های ۳ و ۴ قرار بگیرید نداشته باشند و اگر به فکر راه اندازی استارتاپ هستید، باید متوجه باشید که درگیرودار شکست ها و اشتباهات مقطعی ای که در پیشروی هر کسب وکاری هست یکی از بزرگترین مشکلاتتان تحمل نیش و کنایه های پدر ومادرتان ( و در وضعیت وخیم تر عمو و دائی و خاله و عمه ) خواهد بود.
خب راه حل چیست؟
الکی دنبال راه حل نباشید، جابه جایی افراد از یک دسته به دسته دیگر کاری نیست که شما بتوانید انجام دهید، شما فقط کار خودتان را بکنید، هر آنچه که در مسیرتان می شنوید از گوشتان به در کنید، شکست بخورید ولی به خاطر حرف دیگران مسیرتان را عوض نکنید.
عالی بود ” حرف دلمو زدی
مرسی عالی بود