چیزی بدتر از آن وجود ندارد که با داشتن ثروت زیاد، بازهم ناخشنود و عصبانی باشید. این مشکل درنتیجهی انتظارات و طمع بیشازحد افراد به وجود میآید. اینکه وضعیت موجود هیچگاه ما را راضی نکند، آرامش درونی را از زندگیمان خواهد گرفت. نکته اینجاست که نمیتوان با این معضل تا آخر زندگی کنار آمد ولی برای رفع آنچه باید کرد؟
در چهار ماه گذشته من با افراد بسیاری ارتباط داشتهام که از طبقههای مختلف جامعه بودهاند. به جرات میتوان گفت برخی از آنها در حال حاضر قدرتمندترین زنان و مردان روی این سیاره هستند. زمانی بوده که با روسای جمهور آمریکا جلسه داشتهام و گاهی نیز با کسبوکارهای کوچک همکاری کردهام.
در تمام این مدت متوجه چیزی شدم که در میان همهی این افراد مشترک بوده است. اینکه تنها ۳ تصمیم کلیدی کیفیت زندگی آنها را تعیین کرده است.
اگر در این سه برهه از زندگی خود، آگاهانه تصمیم نگیرید، همانند بسیاری از افراد دیگر همهی عمر خود را با استرس مالی و اندوه ذهنی خواهید گذراند. اما اگر برخلاف این عمل کنید، به معنای واقعی کلمه زندگی خود را تغییر دادهاید.
تصمیم اول؛ در انتخاب چیزی که به آن فکر میکنید دقیق باشید
در هرلحظه از عمر میلیونها موضوع وجود دارد که میتواند توجه شما را به خود جلب کند. این موضوعات ممکن است مربوط به اتفاقات حال حاضر باشد یا چیزی که درگذشته اتفاق افتاده است. نکته اینجاست که همین موضوعی که شما روی آن تمرکز میکنید انرژی شما را مصرف خواهد کرد.
شما بیشتر به چه چیزی فکر میکنید؟ چیزهایی که در گذشته ازدستدادهاید و یا آنچه اکنون در دست دارید؟
اطمینان دارم که هر دو مسئله فکر شما را به خود مشغول کرده است اما اینکه بیشتر به کدام میاندیشید، بستگی به خودتان دارد. بهجای ماتم گرفتن برای چیزهایی که ندارید، بهتر است به داشتههایتان بیندیشید. سلامتی، خانواده، دوستان، فرصتها و قدرت ذهنتان بهترین دارایی شما میباشند.
داشتن یک حس رضایت علاوه بر اینکه به آرامش خاطر انسان کمک میکند، میتواند در برنامهریزی برای رسیدن به موقعیت بهتر نیز به وی کمک کند. این احساس رضایت اگر ریشهای درونی داشته باشد، شادی را به زندگی خواهد آورد.
الگوی دیگری نیز در این رابطه وجود دارد که بر کیفیت زندگی ما تاثیر گذار خواهد بود. اینکه آیا بیشتر روی مواردی تمرکز میکنیم که قدرت کنترل آن را داریم و یا برخلاف آن، بیشتر به چیزی میاندیشیم که قدرت کنترل آن را نداریم؟
اگر به چیزهایی میاندیشید که کنترل آن در دست شما نیست، زندگی پراسترسی خواهید داشت. به یاد داشته باشید که اتفاقات بسیاری در زندگی وجود دارد که کنترل آن دست ما نیست ولی تاثیر زیادی بر ما میگذارد. روانشناسان در این رابطه قانونی را بیان میکنند که بهواقع برای خود من اتفاق افتاده است. این قانون که قانون تمرکز نام دارد، اینگونه بیان میشود که هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید در زندگی واقعیت پیدا میکند. هر چیزی که روی آن تمرکز کنید و مرتبا به آن فکر کنید در زندگی واقعی شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی واقعا طالب آن هستید.
تصمیم دوم؛ معنی همهی این اتفاقات چیست؟
کیفیت زندگی با تلقی از چیزهایی تعیین میشود که اتفاق میافتد. در بسیاری از مواقع انسان از تاثیری که ذهن ناخودآگاه در زندگیاش میگذارد، غافل میماند. ممکن است اتفاق ناخوشایندی برای شما بیفتد. مثلا سلامتی خود را از دست بدهید، با ماشین تصادف کنید و یا بیکار شوید. طرز تفکر شما در این زمان بسیار مهم است. آیا بهراحتی مایوس میشوید و دست از زندگی میکشید و یا این مرحله را شروعی دوباره برای انجام کارهای دیگر قرار میدهید؟
زندگی همانطوری خواهد بود که شما آن را تصور میکنید. اگر احساس بدبختی کنید، بدبختی به سراغتان خواهد آمد و اگر احساس خوشبختی کنید، زندگی شادی خواهید داشت. من همیشه این سوال را از مخاطبان خود میپرسم که آیا افرادی را میشناسید که باوجوداینکه داروی ضدافسردگی مصرف میکنند، هنوز هم افسردهاند؟ در جواب به این سوال قریب بهاتفاق افراد دست خود را بالا میبرند. به نظر شما چرا باوجود درمانهای پزشکی این افراد هنوز هم سلامت روانی خود را بدست نمیآورند؟ قبولِ افسردگی پاسخ مناسبی برای این سوال خواهد بود.
همیشه به یاد داشته باشید:”تلقی از وقایع احساسات ما را میسازد و احساسات نیز کل زندگی را دگرگون میکند”.
تصمیم سوم؛ میخواهید چه بکنید؟
اقداماتی که انجام میدهید بهطور قابلتوجهی از تفکر شما تاثیر میگیرد. این یک قانون است. رفتاری که فرد به هنگام عصبانیت دارد با رفتاری که به هنگام شوخی و خوش مزاجی دارد، بسیار متفاوت خواهد بود. بنابراین اگر میخواهید کارهای خود را سروسامان دهید، بهترین راه مرتب کردن ذهن و فکرهایی است که در آن میپرورانید.
بیایید از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنیم. دو نفر به هنگام عصبانیت رفتار یکسانی نخواهند داشت. یکی ممکن است عقب بکشد ولی دیگری تهاجمی رفتار کند. بعضی بیسروصدا خشم خود را فرومیبرند ولی برخی با خشونت حمله میکنند. افرادی نیز هستند که برای انتقامی سنگینتر آماده میشوند. به نظر شما این الگوهای رفتاری از کجا میآیند؟ افراد دوست دارند تا مدل رفتاری داشته باشند تا همه آنها را دوست بدارند. مطمئنا هیچکس نظر فردی را که وی را تندخو و بداخلاق میخواند قبول نخواهد کرد. بااینحال ممکن است در درون بخواهد تا خود را تغییر دهد.
هدف از بیان همهی این سخنان این بود که برای رسیدن به اهداف باید الگوی رفتاری خود را تغییر دهیم. فردی غمگین، افسرده و غیراجتماعی نخواهد توانست به الگویی برای جامعه تبدیل شود.
اکنونکه از تاثیر این تصمیمات برای شکلگیری آیندهی خودآگاه شدید، بهتر است به دنبال مدلی برای بهبود زندگی خود باشید. آگاهی از تفاوت تصمیمگیری افراد در این سه زمینه باعث میشود بتوانید در زندگی مسیر مثبتی را برای خود انتخاب کنید. من به شما قول میدهم افرادی که هدف خود را انتخاب کردهاند و میدانند روی چه تمرکز کنند، پسازاینکه ذهن خود را نیز با احساسات خود همسو سازند، موفقترین افراد روی کره زمین خواهند بود.
نوشته تونی رابینز ( Tony Robbins ) منبع : entrepreneur