والتر وایت و طمع بی مانندش برای تولید ماده مخدر متآمفتامین یا همان شیشه تحت عنوان سریالی به نام بریکینگ بد Breaking Bad می تواند شما را برای مدت چند ماه سرگرم سازد و با خط سیر داستانی هیجان انگیزش شما را میخکوب کند ولی چیزی که شاید از آن اطلاع نداشته باشید این است که شما با تماشای این سریال یک دوره فشرده و هیجان انگیز مدیریت کسب وکار را خواهید گذراند.
خلاصه داستان :
والتر وایت یک معلم شیمی در یکی از دبیرستان های آمریکاست و در کنار اسکایلر همسرش و تنها پسرش زندگی آرامی دارد که متوجه می شود به سرطان ریه مبتلا شده است، اطلاع از ابتلا به سرطان یک انگیزه قوی برای والتر فراهم می کند که به فکر آینده خانواده خود باشد و از آنجایی که تخصص کافی در رشته شیمی دارد تصمیم می گیرد با همکاری یکی از شاگردان قدیمی اش به نام جسی پینکمن ماده مخدر شیشه تولید کند. در این میان هنک که باجناق والتر است یک پلیس اداره مبارزه با مواد مخدر است و در پی پیدا کردن تولید کننده شیشه هایی است در سطح شهر پخش می شوند. والتر با همکاری جسی یک آزمایشگاه کوچک در داخل یک خودرو راه اندازی می کند و بهترین و مرغوب ترین شیشه را تولید میکند. جسی وظیفه توزیع وفروش را به عهده می گیرد ولی یکی از دوستانش که وظیفه خرده فروشی را بر عهده دارد دستگیر می شود و والتر برای آزادی او با یک وکیل به نام ساول گودمن شروع به همکاری می کند، ساول از ماجرای تولید شیشه با خبر می شود و با والتر و جسی در ازای دریافت پول همکاری می کند. در میانه ماجرا والتر و جسی با فردی به نام گاس فرینگ آشنا می شوند که در قالب مجموعه ای از رستوران های زنجیره ای مشغول معاملات کلان شیشه با مکزیک است. همکاری گاس با آنها رفته رفته تیره می شود و والتر و جسی که جان خود را در خطر میبینند تصمیم به قتل گاس می گیرند و پس از تلاش های بسیار او را می کشند، پس از قتل گاس آنها با همکاری یکی از همکاران سابق گاس به نام مایک شروع به تولید مجدد شیشه می کنند ولی پلیس به مایک مظنون می شود و مایک تصمیم به کناره گیری از همکاری می کند، جسی هم به خاطر عذاب وجدان از قتل های پیاپی ای که در این مدت مرتکب شده تصمیم به کناره گیری از همکاری می کند و والتر خود را تنها می یابد. والتر با همکاری فردی به اسم تاد تولید شیشه را مجددا شروع می کند و پس از اینکه ۸۰ میلیون دلار درآمد کسب می کند تصمیم به کناره گیری از تولید شیشه می گیرد، در این میان هنگ باجناق والتر به صورت تصادفی از روی یک نشانه کوچک متوجه می شود که والتر همان تولید کننده بزرگ شیشه است که مدتهاست دنبال او می گردد. هنک به سراغ جسی می رود و به او قول همکاری می دهد تا شواهد قابل قبولی علیه والتر جمع آوری کنند ولی هنک کشته می شود و تمام پول های والتر نیز توسط یک گروه آدمکش که خود والتر آنها را استخدام کرده بود دزدیده می شود. والتر با اندک پولی که برایش باقی مانده از شهر می گریزد و در یک کلبه زندگی می کند، همزمان جسی توسط همان گروه آدمکش دستگیر می شود و تحت شکنجه مجبور به همکاری با آنها برای تولید شیشه می شود. والتر پس از مدتها زندگی در کلبه تصمیم به بازگشت می گیرد و طی یک نقشه حساب شده آن گروه آدمکش را نابود و جسی را نیز آزاد می کند، خود والتر در طی درگیری زخمی می شود و جان می سپارد.
این خلاصه ماجرای والتر وایت بود، اگر این سریال را ندیده اید این متن را نخوانید.
اما والتر چه چیزی به ما آموخت
۱. در بازاری که محصول خوبی وجود ندارد بهترین محصول را تولید کن
شیشه ای که والتر وایت تولید می کند ۹۹ درصد خلوص دارد و از طرفی یک رنگ منحصر به فرد آبی دارد. در بازاری کخ اکثر تولید کنندگان شیشه به کیفیت و درصد خلوص اهمیت چندانی نمیدهند والتر وایت حرف دیگری می زند، والتر می گوید: ما آشغال تولید نخواهیم کرد، محصولی را که ما تولید میکنیم با چیزی که تبلیغ می کنیم دقیقا مطابقت دارد، ما هرگز تقلب نمی کنیم.
۲. جذبه و شهرت بسازید
والتر یک لقب برای خود انتخاب می کند ” هایزنبرگ” . هایزنبرگ نام یک دانشمند بزرگ است ولی والتر با انتخاب هوشمندانه این نام یک نام تجاری برای خود انتخاب می کند و با القای یک حس ناشناخته و مرموز بودن برند شخصی خود را به شدت تقویت می کند. هایزنبرگ خود را امپراطور می داند ولی امپراطوری که کسی او را ندیده است و این جذابیت اصلی برند هایزنبرگ است.
۳.اگر شهرت و اعتبار شما بزرگتر خود واقعی تان بود از آن به عنوان یک مزیت استفاده کنید
گاهی پیش می آید که یک شرکت با اتخاذ بعضی سیاست های تبلیغاتی جلوه بسیار بزرگی در دیدگاه عموم پیدا می کند در حالی که در واقع به آن بزرگی و اعتبار هم نیست، اما وقوع همچین حالتی می تواند یک ابزار برای رشد شرکت باشد. جسی در میان ماجرا به خاطر یک قتل اتفاقی که فرد دیگری مرتکب شده است به عنوان یک توزیع کننده خشن و بی رحم شناخته می شود، ولی والتر وایت به موقعیت به وجود آمده از دیدگاه دیگری نگاه می کند و به جسی می گوید که نباید به عدم قاتل بودن خود اشاره ای بکند، خشن بودن و بی رحم بودن چیزی است که به امنیت سیستم توزیع آنها کمک خواهد کرد.
۴. تا جایی که ممکن است سیستم توزیع را خودتان به دست بگیرید
والتر چندان به کانال های توزیع دیگران مطمئن نیست و علاقه ای ندارد تا سودی که به خاطر جنس منحصر به فردش بدست می آورد با دیگران تقسیم کند. سیستم توزیعی که والتر دوست دارد دقیقا مطابق سیستم توزیع Apple است او می خواهد حتی فروشندگان نیز در اختیار او باشند.
۵. خیلی به شرکایتان اطمینان نکنید
والتر همیشه نگران جسی است و به دقت او را زیر نظر دارد، اعتیاد جسی یکی از مسائلی است که به کسب وکار آنها آسیب می زند و والتر تمام تلاشش را برای ترک اعتیاد جسی انجام میدهد. والتر به هیچ کس اطمینان کامل ندارد و همه جوانب احتیاط را در نظر می گیرد، یک اسلحه به عنوان سوپاپ اطمینان والتر عمل می کند و والتر همیشه آن را با خود دارد.
۶. حوزه کسب وکار خودتان را به دقت شناسایی کنید
جسی یک بار از والتر می پرسد که او تجارت مواد مخدر می کند یا تجارت پول؟ والتر جواب عجیبی به جسی می دهد، والتر می گوید که او تجارت امپراطوری می کند. منظور والتر این است که او می خواهد امپراطوری تولید و توزیع شیشه را در دنیا در دست بگیرد، مهم نه پول است و نه فروش مواد، مهم سلطه بر جهان است.
۷.یعضی مواقع ناپدید شوید و کنار بکشید
در قسمتی از ماجرا یک شیمیدان که از طرف گاس فرینگ مدتی به عنوان دستیار والتر کرده بود توسط جسی کشته می شود، هنک باجناق والتر که پلیس اداره مبارزه با مواد مخدر است بنا به شواهدی فکر می کند که آن شیمیدان همان هایزنبرگ معروف است، والتر یک اشتباه بزرگ می کند و به هنک میگوید که هایزنبرگ اصلی هنوز زنده است، همین سخن نسنجیده که ناشی از غرور بیش از حد والتر است در نهایت منجر به کنجکاوی و تحقیق بیشتر هنک می شود و به لو رفتن والتر می انجامد.
۸. انگیزه های اصلی خود را بیابید
انگیزه مفهومی روانی است و معمولا نمیتوان تعریف دقیقی از آن ارائه کرد ولی محرک اصلی تمام فعالیت های ماست، انگیزه در فضای کسب وکار که فضایی سخت و خشن است نقش دو چندانی پیدا می کند، والتر در کل قسمت های سریال تامین مالی خانواده اش را به عنوان انگیزه خودش برای تولید شیشه بیان می کند ولی در فصل پایانی سریال که والتر شکست را تجربه کرده است، در صحنه ای که با همسرش روبرو شده به او می گوید که انگیزه اصلی او لذت از تولید شیشه بوده است نه تامین مالی خانواده. همین عدم شناخت صحیح انگیزه باعث شکست کسب و کار والتر می شود. اگر والتر از انگیزه های خود درک درستی داشت می توانست در موقع مناسب عکس العمل های مناسب تری نشان دهد و شکست را تجربه نکند.
۹. طمع نکیند
فضای کسب و کار و اخلاقیات در تعامل شدید با هم هستند، در هر کسب و کاری فرصت های بسیار زیادی به وجود می آید که ممکن است سود های کلانی برای صاحبان کسب و کار ایجاد کند ولی معمولا سودهای کلان به قیمت زیرپا گذاستن اخلاقیات به دست می آید، و زیر پاگذاشتن اخلاقیات معمولا به برند آسیب میزند و کسب و کار را نابود می کند، هر چند ذات شغل والتر غیر اخلاقی است ولی والتر دچار طمعی بی پایان برای تولید شیشه شده است و تا وقتی جان خانواده اش را در خطر ندیده است از کار دست نمیکشد.
۱۰. یعضی مواقع خودتان با مشتری روبرو شوید
در قسمت های اولیه سریال جسی پینکمن که وظیفه توزیع شیشه ها را بر عهده دارد سعی در برقراری ارتباط با یک توزع کننده بزرگ به اسم توکو سالامانکا دارد، جسی با مقدار زیادی شیشه پیش توکو می رود ولی توکو به شدت جسی را کتک می زند و او را راهی بیمارستان میکند و شیشه ها را نیز از او میگیرد، والتر که تا این لحظه وارد بحث توزیع و فروش شیشه نشده است خودش دست به کار می شود و برای روبرو شدن با توکو پیش او می رود و با منفجر کردن دفتر کار توکو پول شیشه ها را از او میگیرد، همین اقدام والتر باعث می شود توکو وارد همکاری با والتر و جسی شود. گاهی نیاز می شود خود رئیس یک شرکت به صورت مستقیم با مشتریان کلیدی وارد مذاکره شود و فرایند فروش را هدایت کند، مشتریان بزرگ ارزش این را دارند که رئیس کار یک کارمند را انجام دهد.
۱۱. فداکاری کنید
در میانه سریال وکیل والتر و جسی آنها را با گاس فرینگ که یک دلال مواد است آشنا می کند گاس که به علت اعتیاد جسی چندان به او اطمینان ندارد در اولین قراردادش شرط می کند که تا دوساعت باید شیشه ها را تحویل دهید، شیشه ها در دست جسی است ولی جسی به علت نئشگی حاصل از هروئین به خواب عمیقی فرو رفته و والتر هرچه با او تماس میگیرد نمیتواند او را پیدا کند تا شیشه ها را به گاس تحویل دهد، اینجاست که والتر خودش وارد ماجرا می شود و با شکستن در وارد خانه جسی می شود، و پس از جستجوی خانه شیشه ها را پیدا میکند، در حین رساندن شیشه متوجه می شود که زنش در حال زایمان است ولی گاس بودن در کنار زنش را انتخاب نمیکند، برای او معامله با گاس مهم تر است، هر چند انتخاب بی رحمانه ای است ولی به نظر میرسد در بعضی مواقع برای رسیدن به اهداف بزرگ باید موقعیت هایی را قربانی موقعیت های دیگر کرد.
۱۲ .قبلا از اینکه رقبایتان شما را نابود کنند شما آنها را از میدان به در کنید
پس از اینکه اختلاف والتر و گاس بالا میگیرد، گاس والتر را تهدید می کند و به او هشدار می دهد که اگر کاری نکند که هنک از تعقیب او دست برندارد هنک و سپس خانواده والتر را خواهد کشت، در اینجاست که خلاقیت والتر مثل همیشه به کمکش می آید، والتر و فردی به نام هکتور سالامانکا دشمن مشتریک گاس هستند، هکتور سالامانکا پیرمرد فلجی است که از اعضای کارتل های مکزیک است، والتر با یک نقشه کاری می کند که گاس فکر کند هکتور قصد لو دادن او را به سازمان مبارزه با مواد مخدر دارد، وقتی که گاس برای کشتن هکتور نزد هکتور می رود؛ هکتور با منفجر کردن یک بمب خودش و گاس را می کشد و والتر با هوشمندی از قدرت دشمن مشتریک برای از بین بردن رقیب استفاده می کند.
خیلی خوب بود، خاطره خوب دیدن سریال بریکینگ بد هم تداعی شد، عالی
ممنون علیرضای عزیز خوشحالم که اولین کامنت رو از تو دریافت کردیم
بسیار عالی.